جناب آقای دکتر جواد نوربخش نوزدهم آذرماه ۱۳۰۵ خورشیدی در شهر کرمان پا به عرصهی وجود نهاد. به سال ۱۳۱۳ پس از فراگیری قرآن کریم و دیوان حافظ در مکتبخانه، به دبستان رفت؛ و پس از طی دورهی دوازده سالهی تحصیلات دبستانی و دبیرستانی در مدت ده سال، خرداد ماه ۱۳۲۳ در رشتهی ادبی و شهریور ماه همان سال در رشتهی طبیعی موفق به دریافت دیپلم گردید. سال بعد با شرکت در آزمون ورودی رشتههای حقوق و پزشکی دانشگاه تهران و پذیرش در هر دو رشته، از کرمان به تهران عزیمت و در رشتهی پزشکی دانشگاه تهران ثبت نام نمود.
با ورود به عالم فقر و تصوف، به شوق دیدار پیر طریقت وقت، حضرت مونسعلیشاه حاج میرزا عبدالحسین ذوالریاستین به دیدار ایشان شتافت؛ و پس از چندی حسبالامر پیر طریقت در خانقاه نعمتاللهی تهران ساکن گردید. با گذشت زمانی کوتاه، مسؤولیت نگهداری کتابخانه و ادارهی امور خانقاه و پذیرایی از درویشان در شبهای جمعه به ایشان محول گردید؛ و پس از چندی به مقام شیخ المشایخی سلسلهی نعمتاللهی منصوب شد.
به موازات طی طریق معنوی، پس از تکمیل دورهی پزشکی به سال ۱۳۳۱ خورشیدی، در سمت معاون ادارهی بهداری به شهرستان بم اعزام و پس از چندی به ریاست بهداری منصوب گردید. همزمان، دستگیری از طالبان حق و حقیقت استان کرمان و نواحی همجوار را جناب مونسعلیشاه به ایشان واگذار فرمود. پس از استقرار در آن شهرستان و سر و سامان دادن به بهداری و رسیدگی به مراجعان- به ویژه ناتوانان و تهيدستان- سریعاً به تهیهی زمین و احداث خانقاه در آن شهر اقدام نمود، که پس از تکمیل در سال ۱۳۳۲، بر فقرای سلسله نعمتاللهی وقف گردید.
با رحلت مونسعلیشاه در بیست و چهارم خردادماه ۱۳۳۲ و حسب وصيّت آن مرحوم، هدایت کشتی عشق و زعامت سلسلهی نعمتاللهی و عالم فقر و تصوف به دستان توانای آقای دکتر جواد نوربخش « نورعلیشاه » سپرده شد.
ایشان در سال ۱۳۳۳ با سرکار دوشیزه خانم پروانه دانشور، از نوادگان جناب وفاعلیشاه، ازدواج فرمود؛ و به سال ۱۳۳۵ پس از پایان خدمت پزشکی در شهرستان بم به اتفاق خانواده به تهران بازگشت. با اشتغال در بیمارستان روزبه، فعالیت علمی و تخصصی ایشان در رشتهی پزشکی دانشگاه تهران آغاز شد؛ پس از طی مراحل علمی، در سال ۱۳۵۰ به مقام استادی تمام وقت رشتهی روانپزشکی دانشگاه تهران نائل و در سال ۱۳۵۶ بازنشسته گشت.
طی این دوران علاوه بر ریاست انجمن روانپزشکی - به مدت دو سال - ریاست بیمارستان روزبه و ریاست گروه روانپزشکی دانشگاه تهران را نیز عهده دار بود؛ و برای ساخت بیمارستان اوین در تهران، تلاش نمود. از سال ۱۳۳۱ خورشیدی به بعد، افزون بر خدمات پزشکی و روانپزشکی، آثار و تألیفات و نتایج تحقیقات چندی در زمینهی علم روانپزشکی نیز از ایشان انتشار یافته است.
پس از رحلت حضرت مونسعلیشاه، دکتر جواد نوربخش در قالب زعیم و پیر سلسلهی نعمتاللهی، نزدیک به ۶۰ سال - پیش و پس از زعامت - تلاشهایی را برای ایجاد دگرگونی و اصلاح حال و کار پیروان طریقت و گسترش آن در تمام نقاط جهان انجام دادهاند، که بخشی از آن چنین است:
۱- مبارزه با بیکاری و تن پروری: در گذشتهی نه چندان دور برخی درویشان، بیشتر اوقات خود را به بیکاری و تن پروری صرف ميکردند؛ و به بهانهی عبادت و ذکر و فکر، و به ادعای اینکه خدا رزّاق است؛ و لقمه نانی ميرسد، دل به کار نميدادند؛ و از پذیرش مسؤولیتهای شغلی و گاه خانوادگی و زناشویی شانه خالی ميکردند. دکتر جواد نوربخش، از همان آغاز پذیرش زعامت، به این مهم توجّهی ویژه فرمود؛ و با آموزشهای خود به صوفیان آموخت: «بیکاری و تن پروری شایسته و درخور انسان متعالی نیست. صوفی نباید به دست و جیب و سفرهی دیگران چشم طمع بدوزد؛ و سربارِ جامعه باشد. به عبارتی دیگر، صوفی چون شیر است، که روبهان از فضلهاش ميخورند؛ نه روباهی که از پس ماندهی شیر بخورد!» او به پیروان خود آموخت که بیکاری ميتواند سرچشمهی بسیاری مفاسد اخلاقی و اجتماعی باشد.
۲- مبارزه با اعتیاد و تقبیح آن: رسم برخی صوفينمایان بازاری بر این بوده است، که با مصرف افیون، زمانی را در دنیای بيخبری و نشئه و بيخودی بهسر برند؛ با این انتظارکه شاید در آن حال دری از حقایق به رويشان باز شود؛ و به کشف و شهود برسند! پیر طریقت با علم و اشراف ویژهیی که در اینباره داشت، در رفع این مشکل اجتماعی پای فشرد. هر جا که چنین بساطی گسترده بود، ضمن تقبیح شدید آن، تنفر و بیزاری خویش را به همگان اعلام ميکرد. ایشان این پیام را برای تمام صوفیان جهان فرستاد: «ای درویش! اعتیاد، شخصیت انسانها را پست ميسازد. به مردم معتاد اعتماد مکن، که زود عهد خود را بشکنند؛ و به ارزشهای انسانی پشت پا زنند. تو نیز اگر اهل دردی، زنهار که گِردِ اعتیاد نگردی! زیرا اعتیاد، پايمردی و ثباتقدم و وفاداری را در انسانها اندک اندک نابود ميسازد».
۳- شفقت و دوست داشتن خلق خدا: دکتر جواد نوربخش در بیانی به صوفیان جهان ميفرماید: «ای درویش! چون همه یکيست؛ ویکی همه، بکوش تا همه را دوست بداری؛ و خدمتگزارشان باشی، تا آن یکی (حقّ) را دوست داشته باشی». یکی از تعهدات بسیار ارزنده و در عین حال علمی و اخلاقی صوفی به پیرش، شفقت به خلق و دوست داشتن آنهاست. صوفی در بدو ورود به سلک اهل دل، تعهداتی را با جان و دل ميپذیرد، که یکی از آنها دوست داشتن خلق خداست؛ چرا که پیرش به او ميآموزد: «خلق عالم را نهال دوست ميدانیم ما».
۴- پرهیز از گوشهگیری و انزواطلبی: پیر طریقت نعمتاللهی برای جلوگیری از رفتار خودسرانهی بعضی سالکان - که گمان داشته و دارند باید از خلق دوری کرد و گوشه گرفت تا به کمال رسید - با بیانی ساده و روان، تأکید ميفرماید: «به طورکلی، عزلت و رهبانیت و گوشهگیری از خلق در آیین تصوف نیست». این خود پاسخ کسانيست، که تصوف را مکتبی ميپندارند که مردمان را گوشهنشینی و انزوا و دوری از مردم و جامعه دعوت ميکند و به این بهانه، لبهی تیز ایراد و انتقاد خود را متوجه آن ميسازند. پیر طریقت خلوت را در انجمن، تکلیف کرده و به جای چلهنشینی و گوشهگیری، خدمت به خلق و در میان مردم بودن و آنان را تحملکردن و دوستداشتن (سلوک) را وظیفهی صوفیان دانسته؛ و به جای پرداختن به دعا و اوراد و اِتلاف وقت، خدمتِ بيتوقع و چشمداشتِ پاداش را - حتا در حد یک سپاس - سر لوحهی کار صوفیان قرار دادهاند.
۵- پرهیز از اظهارکشف و کرامات و مبارزه با خرافات: انسانهای دردمند و وابسته، همواره شخصيّتی متّکی به دیگری دارند؛ و پیوسته به دنبال قهرمان ميگردند، تا بتواند با قدرتی فوقالعاده و جادویی بر همهی مشکلات پیروز شود؛ و تمامی دردها و آلام ظاهری و باطنيشان را برطرف کند. این بازار تقاضا، عرضهی خود را نیز ميیابد؛ و دکانداران و صوفينمایان مردم فریب، تور و بندهای گوناگون برای شکار انسانهای ساده دل و خوشباور پهن ميکنند. این قهرمانان پوشالی با توسل به دعانویسی و رمّالی و جادوگريو...و ارتباط با ملایک، ادعای کشف و کرامت ميکنند؛ و بدین وسیله بهآسانی جیب و دل سادهدلان دردمند یا طمعکاران گول، را خالی ميسازند. پیر طریقت بهموقع و بهجا دریافت، که عوام در پی معجزه و کشف و کرامت - آن هم از نوع عملياش - هستند. در حالی که فرهیختگان اگر هم به دنبال معجزه باشند، به نوع بیانی و راهبردی آن - که با منطق و عقل و عشق همسویی و همخوانی داشته باشد - علاقه نشان ميدهند. بر این اساس، بیانات معجزهآسای پیر طریقت به وسیلهی پیامها و کتابها به تمام یاران و مشتاقان و حق جویان ابلاغ گردید: «ای درویش! کرامتِ صوفی، نیستيست. ادّعای کرامت، اظهار هستی و اظهار هستی در طریقت ما کفر است. پیر طریقت بتشکن است؛ نه بت ساز. با این معیار، تصوف بازاری را از تصوف راستین جدا ساز؛ و مدعیان دام گستر را بشناس»!
۶- تصحیح نظریهی وحدت وجود: پیر طریقت نعمتاللهی، نظریهی فلسفهی وحدت وجود را _ که یکی از مباحث عمدهی تصوف نظری است؛ و بیشتر پژوهندگان آن را به ابن عربی نسبت ميدهند _ به اصل وحدت وجود تصحیح کرده؛ و در گفتاری به اثبات آن پرداختهاند: «دانش و بینشی را که بر این اصل استوار است که در همهی کاینات، یک وجود مطلق بیش نیست؛ و هرچه هست، موجود به وجود اویند، فلسفهی وحدت وجود گفتهاند؛ اما ما این مطلب را فلسفه نميدانیم؛ زیرا فلسفه چیزيست، که یافتهی عقل باشد، و قابل تغییر؛ حال آن که، این بینش، یافتهی دل است؛ و لایزال و زوالناپذیر. فلسفه با عقل و گفت و شنود مربوط است؛ اما بینش وحدت وجود با کشف و شهود ارتباط دارد. بنا بر این، بهتر است به جای فلسفهی وحدت وجود، آن را (اصل وحدت وجود ) بنامیم».
۷- گسترش خانقاهها: یکی از کارهای ثمربخش دکتر جواد نوربخش از زمان پذیرش زعامت تاکنون، تأسیس و بنای خانقاه در ولایات مختلف ایران و جهان است. در هر دیاری که چند نفر طالب راه حق پیدا شدند، که درد خداجویی و انسانيّت داشتند، بدواً فرمان داده ميشد در جایی دور هم جمع شوند؛ و به یاد حق باشند. پس از چندی، دستور تهیهی قطعهی زمینی داده ميشد؛ و به مجرّد تهیهی زمین، دستور ساخت بنا صادر ميگردید. خانقاه با تلاش و پيگیری مادی و معنوی پیر طریقت و یاران علاقهمند آن دیار یا ولایات دیگر، ساخته؛ و کل عرصه و اعیان و مستحدثات، برابر موازین شرعی و قانونی، وقف خاص مؤبد و حبس مخلد برای فقرای سلسلهی جلیلهی نعمتاللهی ميشد. تا سال ۱۳۵۸ که پیر طریقت در ایران حضور داشتند، با احتساب چند خانقاه از پیش موجود، ۷۴ خانقاه در ایران بنا شد. خوشبختانه کار گسترش خانقاهها از ایران به خارج هم کشیده شده؛ و هم اکنون بر اساس آماری که در فصلنامهی « صوفی » موجود است، سی خانقاه در کشورهای مختلف جهان، از جمله: فرانسه و آلمان و ایتالیا و انگلیس و آمریکا و کانادا و روسیه و اسپانیا و استرالیا و چند کشور آفریقایی دایر است. و هر ساله یک یا دو خانقاه در کشورهایی که خانقاه ندارند، گشایش ميیابد.
۸- انتشارات خانقاه نعمتاللهی: همزمان با آموزشهای عملی، تعالیم نظری هم لازم دیده شد. موج جدیدی که در ایران آغاز شده بود، پیر طریقت را بر آن داشت، که با اغتنام از فرصت پدیدآمده، کاری نو را عرضه کند؛ بهویژه که دامنهی این موج به غرب هم کشیده شده بود؛ و بسیاری از جوانان تحصیلکردهی جهان _که از مکاتب مادی حاکم بر جامعه خسته شده بودند_ با شوق و علاقه به دنبال معنویت ميگشتند. پیر طریقت برای پاسخگویی به این خواست بهحق مردم جویا و پویای ایران و جهان، به انتشار کتب عرفانی مبادرت ورزید. مؤسسهی انتشارات خانقاه نعمتاللهی به نشر کتابهایی در زمینهی تصوف و عرفان ایرانی و اسلامی همّت گماشته؛ و کتابهای ارزشمندی را که پیر طریقت تألیف و تصحیح، یا تصنیف کردهاند، منتشر ميکند. تمام این آثار با کوشش شبانه روزی و توان فرسا و علاقه و عشق وافر دکتر جواد نوربخش، پیر سلسله نعمتاللهی، چاپ و منتشر شدند؛ و در اختیار اهل مطالعه قرار گرفتند. فعالیت انتشارات خانقاه نعمتاللهی از سال ۱۹۷۸ میلادی در خارج از ایران نیز آغاز شد. آثار پیر طریقت به بیشتر زبانهای خارجی، نظیر: انگلیسی و فرانسوی و روسی و...و اسپانیایی، ترجمه شده؛ و در شمارگانی وسیع، چاپ و در اختیار اهل تحقیق و ذوق و ادب و عرفان قرار گرفته است؛ و خوشبختانه همچنان ادامه دارد. در کنار چاپ و نشر کتب، از پاییز ۱۳۶۷ خورشیدی و ۱۹۸۸ میلادی، فصل نامهی صوفی نیز به سردبیری آقای علیرضا نوربخش، زینت بخش خانقاهها و ویترین بسیاری از کتابفروشيهای ایران و خارج از ایران شده است. علاوه بر کتب عرفانی، دکتر جواد نوربخش به اقتضای تخصص علمی و کار دانشگاهی، آثار گرانسنگی را در موضوعات گوناگون روانپزشکی و رواندرمانی و روانکاوی - جداگانه یا همراه استادان گرانقدر دیگر - تصنیف و تألیف کردهاند، که مورد استفاده و مطالعهی پژوهندگان است.
۹- بنیاد خیریهی غیردولتی اسلامی دکتر نوربخش: دکتر جواد نوربخش این بنیاد را با هدف بشردوستی در سال ۱۹۹۴ میلادی، برابر با سال ۱۳۷۳ خورشیدی، با تولیت و ریاست عالیهی خود تأسیس، و به وسیلهی هیأت امنای انتصابی خود اداره ميکند. نخستین مرکز این بنیاد در تاریخ ۱۰/۰۳/۱۹۹۶ میلادی برابر با ۱۳۷۵/۱۲/۱۹ خورشیدی، جنب خانقاه نعمتاللهی شهر "پورتونووو" پایتخت کشور "بنین" در قارهی آفریقا -شهری با جمعیت نزدیک سیصد هزار نفر، که بیش از هفتاد درصد آن را مسلمانان تشکیل ميدهند - به صورت درمانگاهی مجهز، برای مداوا و درمان نیازمندان، افتتاح شد. دومین مرکز این بنیاد نیز درمانگاهيست جنب خانقاه نعمتاللهی شهر "ابیجان" پایتخت کشور "ساحل عاج"، که به سال ۲۰۰۰ میلادی (۱۳۷۹ خورشیدی) تأسیس شد. مراکز این بنیاد، وظیفهی انجام خدمات پزشکی و درمانی را - اغلب - رایگان یا با تخفیف ویژه برای شهروندان آن مناطق، بی تبعیض نژادی یا فرقهیی یا قبیلهیی یا مذهبی - به ویژه برای سالمندان نیازمند – عهدهدار است. درویشان نعمتاللهی ساکن آن کشورها، اَعَم از کسانی که تخصص دارند یا نه، درحد توان و مقدورات خود، رایگان به خدمت رسانی ميپردازند؛ حتّا برخی یاران طریق از کشورهای آمریکایی و اروپایی مدتی از سال را با دارو و تجهیزات پزشکی مورد نیاز به خدمت اخوان و مردم دردمند و مستحقِ آن کشورهای آفریقایی، با جان و دل ميشتابند؛ و این خدمات را جزو تکالیف انسانی خود ميشمارند؛ و به آن افتخار ميکنند. افزون بر خدمات فوق، مراکز این بنیاد، خدمات فرهنگی و آموزشی و ... و اجتماعی دیگری را نیز به فراخور توانایيهای خود انجام ميدهند.
۱۰- فراخوان صوفیان نعمتاللهی جهان برای شرکت در ضیافت حق: در تاریخ ۱۳۵۸/۰۳/۱۸ خورشیدی، دکتر جواد نوربخش، از ایران هجرت کردند؛ و گوشهیی از دیار غربت غرب را برگزیده؛ و در آن اقامت گزیدند. از آن تاریخ صوفیان ایران و دوستداران آن مرد گرانمایه چشم بهراهاند، که یار سفرکرده، باز آید؛ و چشم جسم و دل و جانشان به دیدار پیر روشن شود. در این میان عدهیی از یاران نیکبخت و سعادتمند - هر ساله - به بهانهی شرکت در مراسم « دیگ جوشِ » سالگرد زعامت پیر طریقت، بنا به دعوت و امر و گزینش ایشان، به زیارت و دیدارشان موفق ميشوند؛ و این توفیق را دارند، که ایامی چند با شهد وصال جانان، غم غربت و هجران را فراموش کنند؛ و در خدمت مولای خود باشند. شرکت در این ضیافت، از چهار گوشهی جهان، خود نوعی همایش جهانيست، که یاران به دور از رنگ و نژاد و آیین و مليّت و ... و قوميّت، پروانهوار دور شمع وجود مراد دریا دل و آگاه خود، حلقهی عشق ميزنند؛ و در سماعی عاشقانه به ذکر « حقّ » ميپردازند.
حضرت دکتر جواد نوربخش در تاریخ ۱۳۸۷/۰۷/۱۹ خورشیدی خرقه تهی فرمود و بر اساس وصیتنامه رسمی ایشان، زعامت سلسله نعمتاللهی بر دوش فرزند برومندشان جناب دکتر علیرضا نوربخش قرار گرفت.
بنای یادبود دکتر جواد نوربخش، پیر طریقت نعمت اللهی